اگه در مورد چگونگی تشکیل بابیت، و یا بهائیت حرف زده شده، یکی از دو اعتقاد بهائیان، اعتقاد به کدخدای_جهانی و اتحاد همه جهانیان در فرمانبرداری از این کدخداست.
و بر همین اساس، که به اعتقاد بهاییان، باید همه اختلافات ظاهری و باطنی رنگ ببازه و مردم دنیا باید بر همین اساس، فقط و فقط در برابر یک کدخدای_واحد حرف شنوی داشته باشند.
اینجاست که طرح گفتگوی تمدن ها اولین بار که یک طرح بهایی بود، در بنیاد_فرح_پهلوی شکل گرفت.
البته قبل از اینکه این ایده بصورت رسمی در بنیاد_فرح_پهلوی مطرح بشه، در انجمن صفا خانه مکانی در محله جلفا اصفهان (محله ارامنه اصفهان) محفلی جهت مناظره و گفتگوی ادیان شکل گرفته بود که آنجا به همت آقا نجفی اصفهانی و حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ شمسی برابر با جمادی الاخر ۱۳۲۰ قمری و ۱۹۰۲ میلادی تأسیس شده بود...
در این مکان مبلغین مسیحی و نمایندگان مسلمانان به بحث و گفتگو میپرداختند.
این مکان یکی از اولین مراکز گفتگوی ادیان و تمدنها بودهاست.
اما ابتکار راهاندازی مرکزی رسمی برای گفتگوی تمدنها در ایران به دوران پهلوی بازمیگردد.
در آن سالها داریوش شایگان، حسین ضیایی و روژه گارودی با حمایتهای فرح پهلوی، بنیاد فرهنگی گفتوگوی فرهنگها را پایه گذاشتند.
و البته داریوش شایگان بعد از انقلاب نیز از نظریهٔ محمد_خاتمی که ایدهای مرتبط با نظر او داشت حمایت کرد.
در همان دوران پهلوی ، روژه_گارودی در سال ۱۹۷۷ کتابی با عنوان «برای یک گفتگوی تمدنها» منتشر کرد.
این طرح فراخوانی برای ایجاد زمینة تفاهم ملتها و دارای ویژگی نقد سلطه غرب بر جهان امروز بود.
روژه گارودی غرب را عنصری آسیبرسان به شریعت و نوید دهنده نیستی و نابودی میداند که در دورهای از حیاتش است که به آرامی به سوی فروپاشی و پرتگاه میرود..
در غرب نیز ساموئل_هانتینگتون نظریهٔ برخورد_تمدنها را مطرح کرد، که در تقابل با نظریه گفتگوی تمدنهای فرح بود.
اما در مجموع دکترین گفتگوی_تمدنها یک راهمار در دیپلماسی بود که قبل از انقلاب اسلامی و بصورت غیر رسمی توسط فرح دیبا مطرح شده بود، اما پس از انقلاب توسط دولت خاتمی در زمان ریاست جمهوریش ولی بدون رعایت حق_معنوی ایده مذکور پیگیری میشد و به نام خاتمی معروف شد.طرح بهائی گفتگوی_تمدنها ابتدا قرار بود که توسط فرح_پهلوی به سازمان ملل پیشنهاد بشه که انقلاب شد و.....
_اما این پروژه، در زمان خاتمی از بایگانیهای بنیاد_فرح_پهلوی خارج شد و بنام خاتمی در جهان مشهور شد!
_کلا اصلاحطلبان بجز سرقت وتکریم فرهنگ مبتذل غرب کاری بلد نیستند.
نظریهٔ برخورد_تمدنها از هانتینگتون در سال ۱۹۹۲ در یک سخنران مطرح و بعد هم در مقالهای در سال ۱۹۹۳ منتشر شد.
این مقاله بسیار مطرح شد و توسط مقالههای بعد از او، مورد استناد بسیار قرار گرفت.
نظریهٔ هانتینگتون، خود در جواب کتابی از فرانسیس فوکویاما با نام پایان تاریخ و آخرین انسان بود.
هانتینگتون بعدها این نظریه را در کتابی در سال ۱۹۹۶ بسط داد و منتشر کرد.
اصطلاح برخورد تمدنها پیش از هانتینگتون مطرح شده بوده: در سال ۱۹۴۶ توسط آلبر کامو، در ۱۹۹۰ توسط برنارد لوئیس، و در کتابی (در مورد خاور میانه) از بازیل متیوز در سال ۱۹۲۶.
نظریهپردازهای دیگری نیز همچون تونی بلنکتون در پاسخ به نظریهٔ هانتینگتون نظریاتی مطرح کردهاند.
البته گفتگوی_تمدنهای_خاتمی تنها در تحقیق و نظریه باقی نماند و در دولت خاتمی به عنوان دکترین سیاسی در دیپلماسی دولت اصلاحات بکار برده شد.
و این ایده تا حدودی منجر به بهبود روابط بینالمللی با ایران و بهبود دیپلماسی شد، و مورد استقبال زیادی از جوامع بینالمللی قرار گرفت.
اما در حقیقت چیزی که برای ایران باقی ماند و در حقیقت لکهی سیاهی بر چهرهی دولت اصلاحات (علیرغم همکاری همهجانبهی دولت خاتمی با آمریکا در زمینهی اشغال افغانستان)، این بود که توسط دولت جورجبوشپسر محور_شرارت لقب گرفتیم و اوضاع به مراتب از گذشته هم سختتر شد.....
غرض از ارائهی این بحث این بود که مشکلات آمریکا با ایران، به اختلاف با یک دولت خاص و یا احمدینژاد و یا سعید جلیلی بر نمید
بلکه آمریکا حتی با دولتهایی که بیشترین اعتماد و همکاری با دولتهای مختلف آمریکا داشتند نیز مشکل داشته و دارد....
و سادهانگاریست که اگر تصور کنیم با مذاکره با این دولت و یا آن دولت، تحریمی برداشته خواهد شد....
پس بهتر نیست، به فرامین مقام معظم رهبری مبنی بر اقتصاد_مقاومتی برگردیم و نگاه به داخل داشته باشیم
به کوشش : عبدالرحیم بناکار