، HIVدو رو دارد، یک روی آن مشکل جسمی و روی دیگر آن مشکل اجتماعی است. اکثر بیماریها میتوانند از راه جنسی هم سرایت کنند و ایدز هم از این قاعده مستثنی نیست. اما به هر دلیلی از روز اولی که اسم این ویروس در جامعه ما مطرح شد، جامعه در مقابل آن با کنجکاوی و گارد دفاعی موضع گرفت.
یک آزمایش ساده: دو صندوق کمکهای خیریه در یک معبر عمومی قرار بدهید، روی یکی بنویسید «کمک به کودکان مبتلا به HIV» و روی یکی دیگر بنویسید «کمک به کودکان سرطانی» و ببینید مردم بیشتر دوست دارند به کدام یکی کمک کنند.
این آزمایش را قبلاً یکی از فعالین اجتماعی انجام داده و نتیجه حیرتآور آن اختلاف فاحش بین دو صندوق بوده، که صندوق مربوط به سرطان تقریباً پر شده و صندوق مربوط به HIV تقریباً خالی مانده.
به خاطر همین است که NGO های فعال در زمینه ایدز در ایران، هیچکدام یک شماره حساب برای جذب کمکهای مردمی ندارند، باید گفت تقریباً از دریافت کمک مردمی ناامید شدند.
کودکان مبتلا به HIV مثبت یادشان نمیآید مثل بچههای مبتلا به سرطان کسی نوازششان کرده باشد. خیرین هم میترسند به آنها دست بزنند. و اگر هر کسی موقع صحبت در مورد ایدز، کسانی را که به آنها دست نمیزنند سرزنش کنند، باید دید در مواجهه با کسی که می گوید HIV مثبت هستم چه کار میکند.
مبتلایان به این ویروس اگر داروهای خود را به صورت مداوم مصرف نکنند، خیلی زود ضعیف میشوند و ممکن است وارد مرحله ایدز بشوند، اما وقتی بیکار شدند، وقتی افراد فامیل طردشان کردند، دیدن یک HIV مثبت که داروی خود را میفروشد و چقدر هم ارزان می فروشد، عجیب نیست. وضع آنقدر بغرنج شده که عدد مبتلایان به این ویروس که کار هم کنند بسیار پایین است. وقتی مسئله زندگی مطرح میشود، دیگر مشکلات روحی و احساسی آنها مهم نیست، چون واقعاً بعضی از آنها شکمشان خالی است.