پس از فوت مهسا امینی کشور یک ماه پرالتهاب را از سر گذراند. آنچه در این یک ماه کف خیابانها رخ داد نه انقلاب بود نه جنبش؛ چراکه هر کدام از این مفاهیم دارای ویژگیهایی حداقلی همچون ایدئولوژی مشخص، گستردگی و رهبری هستند که حوادث کف خیابان فاقد آن ویژگیها بودند. آنچه که کشور در این یک ماه به خود دید یک شورش بود؛ شورش بخشهایی از طبقه متوسط ایرانی برای آزادیِ مدنظرش.
اما در این شورشها باوجود تلاشهای گسترده طبقه متوسط و اپوزیسیون خارجنشین، طبقه پایین و اقشار مستضعف همچون کارگران و معلمان همراهی نداشتند.
بررسی جغرافیایی نقاط شکلگیری شورشها به خوبی نشان دهنده این عدم همراهی است؛ اگر در آبان ۹۸ محلههای جنوبشهر، شهرستانهایی همچون اسلامشهر و نقاط حاشیهای همچون ماهشهر کانونهای اصلی شورشها بودند اما در مهر ۱۴۰۱ کلان شهرها و محلههای متوسط شهر شاهد آشوب و اغتشاش بودند.
همچنین مهمترین پروژه اپوزیسیون و طبقه متوسط برای همراه کردن طبقه پایین به راه انداختن اعتصاب سراسری و تعطیل شدن بازار بود که در همان روزهای اول شکست خورد؛ نه کارگاهها، کارخانهها و مجموعههای بزرگ صنعتی با این پروژه همراهی کردند و نه بازار.
اما سوال اصلی اینجاست که چرا طبقه پایین و اقشار مستضعف با طبقه متوسط در این شورشها همراهی نکرد؟
آزادی مسئله طبقه پایین نیست!
هر طبقه و قشری متناسب با شرایط زیست خود ارزشها و اهداف مشخصی دارد و طبقات اجتماعی همواره بر سر کسب قدرت با یکدیگر رقابت میکنند؛ چراکه این طبقات و اقشار برای رسیدن به اهداف خود نیاز به قدرت دارند. توسعه اقتصادی و فضای بسته سیاسی در اوایل دهه هفتاد که توسط دولت سازندگی رقم خورده بود نتیجهاش روی کار آمدن محمد خاتمی با رویکرد توسعه سیاسی و آزادیهای مدنی شد. اشرافیت سیاسی و اقتصادی در اوایل دهه هشتاد باعث روی کار آمدن محمود احمدینژاد با رویکرد عدالتمحوری و رقم خوردن حماسه سوم تیر شد. گره خوردن سفره مردم با تحریمها باعث روی کار آمدن حسن روحانی با رویکرد غربگرایی شد. در هر کدام از این انتخاباتها یک طبقه نقش محوری داشت؛ در به قدرت رسیدن خاتمی طبقه متوسط و در به قدرت رسیدن احمدینژاد به خصوص در سال ۸۸ طبقه پایین و اقشار ضعیف نقش محوری داشتند.
بنابراین هر طبقه اجتماعی یک مسئله و دغدغه خاص دارد که در کنشهای سیاسی-اجتماعی بهدنبال آن است.
در ایران ۱۴۰۱ همچنان مسئله اصلی طبقه مستضعف «اقتصاد» و «سفره» است. این اولویت درحالیست که با رشد و گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی و سیطره مسائل طبقه متوسط در این فضا، دغدغههای طبقه متوسطی همچون آزادی پوشش و مباحث حریم خصوصی به سبد خواستههای طبقات پایین هم اضافه شده است. با این حال همچنان طبقه پایین و اقشار ضعیف مسئله اصلیشان اقتصاد است. این طبقه بهخوبی فهمیده است که از شورشهای ۱۴۰۱ آبی برای سفرهاش گرم نمیشود! برای همین حاضر به همراهی و هزینه دادن با بخشی از طبقه متوسط نیست.
معلمان و کارگران پیوسته به این فکر میکنند که آیا همراهی با شورشهای کف خیابان تغییری در شرایط اقتصادی آنها بهخصوص در افزایش قدرت خرید، امنیت شغلی، مسکن و هزینههای درمان ایجاد میشود؟
اما این موضوعات برای قشرهایی از طبقه متوسط ایرانی که شورشها را نمایندگی میکنند محلی از اعراب ندارد. حتی در میان تولیدات تصویری این قشر که بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی بازتاب داده میشود این دغدغهها حضور پررنگی ندارند. به بیانی دیگر میتوان خودبینی و خودخواهی بخشی از طبقه متوسط ایرانی که همواره اصالت را به خود، بهعنوان مرکز، میداده است و نگاه تحقیر آمیزی به اقشار دیگر، بهعنوان پیرامون، داشته است مانع از همراه شدن گروهها و اقشار مختلف جامعه با آنها شده است.